حسین امیرپور

حسین امیرپور

۳۰ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «عاشقانه» ثبت شده است

گفتند از فاحشه ها چرا دیگر نمی نویسی ؟!!
گفتم باشد روی چشم ، اما این بار مینویسم

فاحشه سلام

فاحشه ، تو پدرت مریض بود
پدر من هم مریض بود

ولی خوب وضع مالی تو ضعیف بود و باعث شد تن فروشی کنی
خدا رو شکر ما انقدری داشتیم که پدرم محتاج دیگران نشود ...

فاحشه پدرم دیگر نیست، رفته
خدا پــــدر تو را هم آرامش دهد

فاحشه میدانم ، تو حتی مجبور بودی
برای مراسم پدرت هم ،خود فروشی کنی

فلسفه خدا را نمیدانم ..! ، ولی اگر من خدا بودم
بعد مرگت تمام تن ات را نور میبخشیدم
چون که تو از وجودت برای خانواده ات گذشتی

فاحشه درد تو از ماست ، می دانیم ...
تو از ما طلب نان کردی و ما برای نانت جانت را گرفتیم ...
کمکت نکردیم ، تو تنها جرمت شراکت در بی وجدانی ماست


فاحشه کسی هست که در زندگی اش از همخوابی با بزغاله
نگذشته است، اما قصد دارد با دختر باکره ازدواج کند

با ﺩﺧﺘﺮﯼ ﺩﻭﺳﺖ ﻣﯿﺸﻮﯼ

ﺑﮑﺎﺭﺗﺶ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺣﻘﻪ ﻣﯿﮕﯿﺮﯼ

ﺳﭙﺲ ﺍﻭﺭﺍ ﺑﺎ ﮐﻮﻟﻪ ﺑﺎﺭﯼ ﺍﺯ ﺍﺣﺴﺎﺱ

ﺷﮑﺴﺖ ﺧﻮﺭﺩﻩ ﺭﻫﺎ ﻣﯿﮑﻨﯽ

ﻭ ﺑﺮﺍﯼﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﺑﻪ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﺩﺧﺘﺮﯼ ﺑﺎ ﮐﺮﻩ ﻣﯿﮕﺮﺩﯼ

ﻭ ﻓﺮﯾﺎﺩ ﻣﯿﺰﻧﯽ ﺧﺮﺍﺏ ﺷﻮﺩ ﺍﯾﻦ ﺷﻬﺮ ﮐﻪ ﺑﺎﮐ ﺮﻩ ﻧﺪﺍﺭد

  • برگرفته از کتاب دین و ایمان
  • نوشته حسین امیرپور

  • ترک ما کردی ولی با هرکه هستی یار باش




    فراموش کردنت سخت نیست..

    یک پاکت سیگار میخواهد..

    چند موی سیاه..

    یک گیتار...

    روز های بارانی...

    و صد سال عمر...


    چه می‌کنی باد!

     

    عطرِ مووهاش را جای دیگری بپاش

     

    این خانه، خودش ویران است!



    منو ببخش اگه موهام امروزی نیست

    اگه حرفام از روی دلسوزی نیست

    اگه مثل تو شاد نسیتمو

    اگه اهل ترانه های پاپ نیستمو



    می شد تورا بیشتر از اینها دوست داشت

     

    عــجــول بودی

    نماندی

    همه فکراتو بکن..

    همه راهاتو برو..

    همه دوراتو بزن..

    حستو تجربه کن با همه اونایی که میمیرن برات..

     ولی وقتی برگشتی مردن حس منم بزار رو تجربه هات.



    تـــو فــــقــــط مـــال منــــی

    بـــه باباتـــم نمیـــدمـــتـــ