حسین امیرپور
حسین امیرپور
خانه
درباره من
سرآغاز
آخرین مطالب
بیمارم امشب
رفتی و گفتی که تنها می شوی
فاحشه سلام
همخوابی
با دختری دوست میشوی
ترک ما کردی ولی با هرکه هستی یار باش
فراموش کردنت سخت نیست..
چه میکنی باد!
منو ببخش اگه موهام امروزی نیست
امیرپور
نویسندگان
حسین امیرپور
(43)
۲ مطلب با کلمهی کلیدی «عشق را زنده نگه دار که بر می گردم» ثبت شده است
می شود عاشقِ دلداده و یارم باشی؟
می شود عاشقِ دلداده و یارم باشی؟
و به کوتاهیِ"یک عمر"کنارم باشی؟
حسرتِ دیدنِ تو،کرده زمین گیر مرا
«دردِ بیچاره»منم!کاش دچارم باشی
سوختم،سوختم از گرمی احساساتم
آهِ مرداد شدم تا تو بهارم باشی
بی قرارت شده ام در تب و تابم هرشب
می شود«عشق»تو یک لحظه قرارم باشی؟
ترسم از مرگ و از آن رفتن اجباری نیست
ترسم آن است که«تو»چوبه ی دارم باشی
آه!یارم نشدی،کاش که بعد از مرگم
شمعِ جا مانده به پهلوی مزارم باشی
رقیه نوری پور
به شب و پنجره بسپار که بر می گردم
به شب و پنجره بسپار که بر می گردم
عشق را زنده نگه دار که بر می گردم
بس کن این سر زنش "رفتی و بد کردی" را
دست از این خاطره بردار که بر می گردم
دو سه روزی هم - اگر چند - تحمل سخت است
تکیه کن بر تن دیوار که بر می گردم
بین ما پیشترک هر سخنی بود گذشت
عاشقت می شوم این بار که بر می گردم
گفته بودی دو سحر چشم به راهم بودی
به همان دیده بیدار که بر می گردم
پرده ی تیره ی آن پنجره ها را بردار
روی رف آیینه بگذار که بر می گردم
پشت در را اگر انداخته ای حرفی نیست
به شب و پنجره بسپار که می گردم
امید مهدی نژاد