حسین امیرپور

حسین امیرپور

رفتی و گفتی که تنها می شوی

گفتمت هر لحظه یادت با من است
گفتی از خاطر ببر،یادم مکن
گفتمت آیین من دل بستن است
گفتی از دل بربکن سودای من
گفتمت دل بی تو با من دشمن است
شادمان گفتی خداحافظ تو را
گفتمت این لحظه ی جان کندن است
رفتی اما بی تو تنها نیستم
آفرین بر غم که هر دم با من است