حسین امیرپور

حسین امیرپور


چشماتو بستی بغض کردم

چشماتو واکردی دلم ریخت

تا اخم کردی اشکم اومد

رفتی که برگردی دلم ریخت

هربار با من قهر کردی

قرصای اعصابم عوض شد

اونقدر خوابت دیدنی بود

که ساعت خوابم عوض شد

شاید منو دیوونه کردی

که عاشق این حال و روزمآتیش کشیدی زندگیمو

چیزی نگو راحت بسوزم

بارونی سفید و شال خاکستری تو دوست دارم

باور نکن دیوونگی مو ناباوری تو دوست دارم

هنوز بعد این همه سال میبینمت دست پاچه میشم...

زل میزنن چشای آبیت غرق دوتا دریاچه میشم